مهمترین تفاوت، در نگاه مجموعه به کودک و یادگیری ست. این که یادگیری یک فرایند ذاتی و لذتبخش و درونی برای کودک است و اگر او را به حال خود رها کنیم میل دارد یاد بگیرد. نقش مربی هموار ساختن مسیر است. در این روش، هر کودک باید دیده شود و نیاز او و روش خاص او برای یادگیری کشف شود. البته این ایدهآل این رویکرد است و همه در این مسیر تلاش میکنیم. بنابراین مثل مدارس رسمی، زنگ خاصی برای ریاضی یا خواندن یا باقی چیزها نداریم. سعی میشود محیط به لحاظ مواد آموزشی غنی شود تا کودک بتواند از بین آنها ابزارهای موردنیاز برای دنبال کردن مسایل خودش را پیدا کند و با تسهیلگری مربی، با آنها کار کند. از آنجایی که این پیشفرض وجود دارد که ریاضی و خواندن و نوشتن و علوم، همه ارضاکنندهی بخشی از نیازهای درونی کودک هستند (نیاز به پیدا کردن نظم در امور یا نیاز به بیان خود یا میل به کشف قوانین در محیط)، او بهطور طبیعی به این موضوعات علاقه نشان میدهد، البته با روش خاص خودش.
چه برنامه اي براي ايجاد روحيه تحليلي (البته نه از نوع فلسفيش) و يا ايجاد روحيه مبارزه جويي كودك دارين؟
پاسخحذف