۱۴۰۰ شهریور ۹, سه‌شنبه

یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب‌ها

زنِ امروز سرگشته است و این سرگشتگی بیشتر از هر چیز از نقش زیستیِ تکاملی‌اش می‌آید. زن در نقش زیستی‌اش با مادر یکی‌ست. زن هست چون باید مادر باشد. باید فرزند داشته باشد و از آن مراقبت کند. گرچه دین یا سنت نقش زن را از مادری کمی فراتر برده و همسری را هم به آن افزوده، اما همسری هم زمینه‌ای برای مادری‌ست و اگر بچه‌ای در میان نباشد هرز می‌رود، و زن در جایگاه همسر هم یک‌جور مادر است و مراقبت‌کننده. حالا او از این نقش‌های زیستی و سنتی جدا شده. خیلی از زن‌ها جدا شده‌اند. حتی اگر مادر باشند، مادری یکی از نقش‌هاست. بخش‌های مادرانه‌ی همسری هم کمرنگ‌تر از قبل شده. زن از منظر تکاملی و سنتی بی‌خاصیت شده. او سرگشته است، چون به صورت اتومات تنظیم نشده تا غیر از مادری کاری بکند. خودش باید نقش تعریف کند. خودش باید مناسبات این نقش‌ها را تعیین کند و آنقدر تکرارشان کند تا کم کم جا بیفتند. زن برای این نقش‌های غیرزیستی تمرین نکرده، تجربه‌ی انباشته‌ی تکاملی و سنتی ندارد. بدتر این‌ که با آزاد شدن این همه انرژی در زنانی که مسئولیت‌های مادرانه ندارند یا نمی‌خواهند تمام وقت و‌ نیرویشان را صرف آن کنند، سرمایه‌داری، که آماده است تا همه چیز را تبدیل به پول کند، می‌خواهد این انرژی عظیم را هم برای سودآوری بیشتر مصرف کند. زنِ بی‌نقش و سرگشته بهترین پتانسیل سرمایه‌گذاری است. مهم نیست به چه نامی باشد، فمینیسم، آزادی، برابری نژادی، باید به کام سرمایه‌داری باشد. اشکالش کجاست؟ آنجا که این همه دست‌ و پا زدن برای رهایی از نقش زیستی، حالا باید صرف رهایی از ارزش‌های آشکار و پنهانی شود که از صدر تا ذیل زندگی‌‌ زن را فراگرفته‌اند. حالا که او با تقلا و صرف هزینه‌ی سنگین تاریخی و اجتماعی، مهم‌ترین یا تنها نقش زیستی‌اش را - که هزاران سال برایش آماده شده و حتی بدون هیچ آگاهی اضافی، طبیعتا بهتر از هر کار دیگری از پس انجام آن برمی‌آید- کنار گذاشته، برای استقلال باید با هیولایی دربیفتد که زورش از جمع طبیعت و سنت هم بیشتر است. هیولایی بی‌شاخ و دُم و خیلی وقت‌ها نامرئی. زن همیشه در حال مبارزه است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر