۱۳۹۰ اردیبهشت ۵, دوشنبه


هر از چندگاهی بی‌دلیل بغل‌اش می‌کنم، بوش می‌کنم و می‌گویم: چه بوی خوبی می‌دی!
می گوید: بوی سافتن صورتی خاله؟
می‌گویم: آره عزیزم. بوی سافتلن صورتی.
می‌گوید: سافتن طلایی هم داریم ها! و بعد کلی در مورد فرق‌های سافتلن صورتی و طلایی برای‌ام می‌گوید.
و هربار که بغل‌اش کنم و بوش کنم و بگویم: چه بوی خوبی، با همان هیجان اولین‌بار، همین‌ها را تکرار می‌کند.
سیر نمی‌شوم از این گفت‌وگوهای تکراری.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر