در اقلیت بودن، دستکم در ایرانِ ما، حالتهای مختلفی دارد. مسلمان نبودن، زن بودن، کودک بودن، سالمند بودن، و خلاصه هر چیزی غیر از مردِ جوانِ مسلمان بودن، صرفنظر از اینکه فرد واقعا از نظر تعداد در اقلیت باشد یا نباشد، او را در وضعیت اقلیت قرار میدهد. یکی از دستاوردهای این وضعیت، تلاش برای خوبتر شدن است. آدم در این وضعیت حس میکند کمتر خواستنی ست، یا کمتر مورد تایید جامعه یا همان اکثریت است؛ حس طرد شدن یا دور بودن از دیگران، یا کمتر مورد محبت و توجه قرار گرفتن، یا کمتر فهمیده شدن در این وضعیت بیشتر است و فردِ در اقلیت قرار گرفته را به این سمت میکشاند که وجود اینجور حسها را در دیگران بیشتر بفهمد یا حدس بزند. همهی اینها در او نوعی همدلی نسبت به وضعیتهای فرودست ایجاد میکند و در نتیجه، خیلی راحتتر و با میل بیشتر، در رفتارهایاش با دیگران از خود محبت و توجه و احترام نشان میدهد. این حالت را در آدمهایی که اعتماد به نفس کمتری دارند هم میشود دید. یکجور مراقبت از دیگران، چاشنی بیشتر روابطشان است.
و از همه مهمتر اینکه اینگونه برخوردها با دیگران، گمشدهی آدمهای در اقلیت را هم به آنها پس میدهد: توجه و احترامی را که اکثریت از آنها دریغ میکنند.
و از همه مهمتر اینکه اینگونه برخوردها با دیگران، گمشدهی آدمهای در اقلیت را هم به آنها پس میدهد: توجه و احترامی را که اکثریت از آنها دریغ میکنند.
داشتم فکر میکردم این که گفتی یه جور توصیف ِ جالب و فهمیدنی از مکانیزم ِ ارتقا و دگردیسی ِ روابط ِ انسانی اه. و دوست دارم این جور تخیل کنم که یه جور ِ بامزهای از «اقلیت» یه مفهوم ِ ممتد میسازه که با «همدلی» گره خورده.
پاسخحذفخیلی جالبه که گاهی با اینکه به لحاظ تعداد اکثریتی اقلیت شمرده میشی. توی شهری که من زندگی میکنم مهاجرا اکثریت مطلق هستن، شاید یه اکثریت 80،90 درصدی، اما همه مون اقلیت به حساب میایم و تنها حس همدلیه که باعث میشه این اقلیت شمرده شدن رو تحمل کنیم!
پاسخحذفاین هم یک دیدگاه دیگر: هر کس که شائبه ی بر خود دل سوزاندن بر او افتد بی کم و کاست در اقلیت قرار می گیرد و هر کس که به جلب ترحم نیاز حس نکند بیش تر ممکن است بتواند جاذب نیرو بوده منابع درونی به دست بیاورد و در نتیجه از نگرانی در خصوص مناسبات بیرونی و توزیع قدرت و "کارها که باید کرد تا بلکه مقبول افتد" بیرون آید. باید مواظب بود مبادا با جسباندن برچسب توخالی "مرد جوان مسلمان" و در اقلیت قرار دادن "خود" نسبت به این "دیگری" درست همانند مصداق برچسب (در این سال ها) متکبرانه رفتار کرده باشیم.
پاسخحذفچه نوشته ی تامل برانگیزی یه! به خصوص برای من که همیشه به حالتِ عصیان زده ی انسان های در اقلیت مانده بیشتر فکر می کردم! ینی همیشه اون روی سکه برام پررنگ تر بود!
پاسخحذفنوشته شما خیلی خوب بود.متشکرم
پاسخحذفآره همینه!
پاسخحذفنیچه می گه اخلاق زاییده ی فرودستانه.
اما یه مکانیزمی هست که یه خورده پیچیده ترش می کنه، اونم کسایی هستن به اقلیت رانده نمی شن، بلکه خودشون به این سمت می رن. یعنی از اقلیت بودن لذت می برن...
اقليت يه احساسه كه از عدم تسلط مياد. اقليت ساختگيه! ذهنيه! روانيه!
پاسخحذفبقول فردوسي: يكي مرد جنگي (اقليت) به از صد سپاه(اكثريت)