بچه که بودم جهان به دوگانهی روشنی تقسیم میشد: ما و مردما. ما که خب خودمان بودیم. خانوادهی خودمان. مردما هم همان مردم بودند که احتمالا دوباره جمع بسته شده بود و مردمها شده بود و بعد هم مثل باقی کلمات جمع، در زبان گفت وگو «ه»ش افتاده بود. شاید هم مردمان بود و «ن»ش افتاده بود. تمام ارزشهایی که در آن سالها لازم بود به آنها پایبند باشیم، با قرار گرفتن در این دوگانه به سرعت و سهولت منتقل میشدند، با صرف انرژی کمی برای توضیح دادن و توجیه کردن و دلیل آوردن. وسعت ارزشها به اندازهی تمام موقعیتهای تصمیمگیری و انتخاب بود، از اصول و ارزشهای مذهبی گرفته که طبیعتا بنیادها را تشکیل میدادند تا معیارها و ارزشهای زیباییشناختی. بعضی لباسها مال مردما بود، یا بعضی مدل موها یا حتی بعضی گل سرها (مثلا مدتی طول کشید تا کلیپس به عنوان یکی از ابزارهای جمع کردن مو پذیرفته شود). در واقع همه چیز میتوانست بهراحتی در یکی از این دستهها قرار گیرد. و قرار میگرفت. انتخابها ساده بودند. به فکر کردن نیاز چندانی نبود. اگر کسی برچسب مردما میخورد بیچاره میشد. نه اینکه کسی عامدانه او را بیچاره کند. خودش از درون له میشد. حس میکرد به جایی پرتاب شده که فرسنگها با جایی که قبلا بود فاصله دارد. هبوط از دیار خوبی و زیبایی به سرزمین بدی و زشتی. تمام تلاشاش صرف از بین بردن این برچسب میشد. و البته زیاد هم اتفاق نمیافتاد. رفتارها کنترل میشدند. به تدریج خودمان تبدیل به کسی میشدیم که اجازه نمیداد شبیه مردما شویم و اگر مدارج ترقی را بهدرستی طی میکردیم، میشدیم کسی که دیگران را در میزان دوری و نزدیکی ارزیابی میکرد.
اینطوری بزرگ شدن کار بزرگترها را در تربیت ساده کرده بود. اگر طبق همان معیارها بزرگ شده بودی و همانها را هم درونی کرده بودی و آماده بودی تا به نسل بعد منتقل کنی، کار تو هم ساده بود. اما وقتی در نوجوانی یا جوانی همهی آنها را کنار میگذاشتی، تازه اضطرابهایت در تصمیمگیری شروع میشد. میدیدی جوان شدهای و چیزی نداری تا برایت نقطهی اتکا باشد. در موقعیتهایی قرار میگیری که نمیدانی چگونه باشی، چطور حرف بزنی، چه بپوشی، چگونه رفتار کنی. برای تک تک این موقعیتها باید خودت از اول تصمیم بگیری. به نظر کار سادهای است، آدمیزاد است و عطش آزادی و انتخاب. ولی امان از روزی که میبینی میانسال شدهای و هنوز برای تصمیمگیری در جزئیترین موقعیتها مرددی. بی متر و معیار همهی موقعیتهای زندگی به اندازهی شب امتحان اضطرابآورند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر