اینها را بیست و نه شهریور، چند روز بعد از شروع اعتراضات و زمانی که خیابان خشن شده بود، برای دوستان چندین و چندسالهای که طوفانهای بزرگی را کنار هم پشت سر گذاشته بودیم ولی طوفان اخیر از هم جدایمان کرد، در گروه مجازیمان که چندین سال آنجا با هم حرف میزدیم ولی در هفتهی دوم اعتراضات اخیر از هم پاشید، نوشتم. صحبت از بچهها بود و چگونگی در میان گذاشتن اتفاقات خیابان با آنها. من هم خطاب به دخترِ نداشتهام نوشتم. در نبردهای حق و باطلی که در ذهنم به راه میافتند، برایم مهم است بتوانم با زبانی که او بفهمد برایش حرف بزنم، وقتی بخواهد اتفاقات را از چشمان مادرش ببیند.
...
یه قانون به نام حجاب اجباری داریم که طبق نظرسنجیها تقریبا پنجاه درصد مردم بهش اعتراض دارن و خواستار لغوش هستن و درصد بیشتری هم بهش نقد دارن و خواستار اصلاحشن. ولی حکومت به دلایلی که من خبر ندارم اصرار داره این قانون رو نگه داره. مثل قانون حمل اسلحه تو آمریکا که شاید از این تعداد هم بیشتر مخالف داشته باشه ولی حاکمیت اون کشور حاضر نیست لغوش کنه. با این تفاوت که قانون حمل اسلحه هر سال صدها کشته به جا میذاره. یعنی حاکمیت توی آمریکا پشت قانونی ایستاده که به مراتب از قانون حجاب، خطرناکتر و وحشیانهتره. این مقایسه برای توجیه خشونت پلیس و حکومت نیست. برای اینه که بدونیم ما از نظر رفتار حاکمیت، شرایط عجیب و غریبی نداریم.
حالا برای تغییر این قانون باید تلاش کنیم و اعتراض خیابونی به شکل مسالمتآمیز یکی از شیوههای اعتراضه. هزار تا راه دیگه هم هست البته. اما مسئله تازه از اینجا شروع میشه که رسانهها و بازیهاشون ما رو از شرایطمون به طور غیرطبیعی و اغراقآمیز سرخورده و ناامید میکنن و همین باعث انباشته شدن خشم خطرناکی درون ما میشه که وقتی قراره اعتراض کنیم، اصل خواستهمون رو فراموش میکنیم و به جنگ حاکمیت میریم. یعنی هر بار به این نقطه میرسیم که فقط با تغییر حکومت به خواستمون میرسیم. حاکمیت هم که اولین هدفش حفظ خودشه، برای بقای خودش، ما رو به روش خشن سرکوب میکنه. و ما خشمگینتر میشیم و دفعهی بعد خشنتر اعتراض میکنیم و... ما توی یه چرخهی معیوب خشم و سرکوب میفتیم و خیلی وقتها خواستهی اصلیمون رو فراموش میکنیم.
برای اینکه از این چرخه بیرون بیایم خیلی مهمه که مدام به خودمون یادآوری کنیم که در کشوری با حاکمیت عجیب و غیرعادی و خشنتر از عموم کشورها زندگی نمیکنیم. نه قوانین غیرعادلانهمون از همه جای جهان بیشتره، نه رفتار پلیسمون از دیگران خشنتره. شرایطمون از نظر رابطهی دولت و مردم، غیرطبیعی نیست هرچند خیلی بده. وقتی این خشم کاهش پیدا کنه و همیشه آمادهی انفجار نباشیم، میتونیم روشهای مسالمتآمیز برای اعتراض و پیگیری مطالباتمون رو پیدا کنیم. اینجوری بهانه به دست حاکمیت نمیدیم که سرکوبمون کنه. یا دستکم قدرت چانهزنیمون رو بالا میبریم. این کار بلافاصله جواب میده؟ نه. ولی جواب میده. ما خیلی از قوانین و شرایط غیرعادلانه رو تا زمانی که تبدیل به اعتراض خشن خیابونی نشدن تونستیم تغییر بدیم. ولی حواسمون به اونها نیست. فقط اینهایی به چشممون میاد که به خشونت کشیده شدن و اتفاقا به همین دلیل به نتیجهی خاصی هم نرسیدن.
...
حالا سه ماه از نوشتن این حرفها گذشته و آن روزها مثل خیالی دور به نظر میرسند. هیچ چیز مثل قبل نیست اما هنوز هم اگر به همان بیست و نه شهریور برگردم، برای دخترم همان حرفها را میگویم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر