برای کلاسهای کتابخوانی و گفتگو با بچهها فعلا بهترین منابعی که پیدا کردهام مجموعه کتابهای نشر آسمان خیال است، با موضوعات فلسفی و اخلاقی برای کودک و نوجوان که دو نویسندهی فرانسوی نوشتهاند. ولی این کتابها هم با وجود محتوای جذاب و چالشبرانگیزشان، بخشهایی دارند که منطبق با ذائقهی انسان غربی و برای تربیت شهروند معیار آن جهان نوشته شدهاند. نوعی سادهسازی آزاردهنده و متعلق به انسانِ خودمرکزبین غربی در جاهایی از کتاب هست که واقعیت زندگی در هر نقطهی دیگری از جهان را نادیده میگیرد. طبیعتاً خواندن این بخشها در کلاس برایم خوشایند نیست اما گاهی در گفتگوی بعد از آنها، از بچهها حرفهایی میشنوم که آن ناخوشایندی را به کل کنار میزند. این جلسه و در فصل خشونت به بخشی رسیدیم دربارهی ظهور المپیک و جامهای جهانی که به ادعای نویسندگان، کارکردشان کاهش خشونت در جامعه و در نتیجه کم شدن جنگ در جهان است. نویسندگان معتقدند وقتی آدمها مشغول مبارزه در میدانهای ورزشی باشند کمتر تمایل خواهند داشت با توپ و تانک و در میدان نبرد به جان هم بیفتند. بعد از خواندن این قسمت، پسرک دوازده ساله دستش را بلند کرد تا صحبت کند. گفت با حرف کتاب مخالف است. گفت جامهای جهانی و المپیک برای این است که ورزشکاران برای کشورها پول دربیاورند. آنها باعث کم شدن جنگها نشدهاند. اصلا ربطی به جنگ ندارند. کسانی که ورزش میکنند همانهایی نیستند که میجنگند. گفت هنوز هم در جهان جنگ اتفاق میافتد. هنوز هم سربازان در جنگها کشته میشوند چون جانشان برای کسی ارزش ندارد. مثالهایی هم از جنگهای اخیری که آمریکا در جهان به راه انداخته زد. مضمون حرفش این بود که میلِ به خشونت نیست که سربازان را راهی جنگ میکند، که حالا رقابتهای ورزشی جایگزین آن شود. اصلا سربازان نیستند که جنگها را راه میاندازند. سربازان ناگزیرند از جنگیدن. پسرک خیلی جسورانه متوجه این سادهسازی در متن شده بود. شاید در نگاه کودک اروپایی جنگها کم شده باشند و در دنیایی که او تجربه میکند بشود با بررسیهای آماری نشان داد که بین جنگ و ورزش قهرمانی رابطهای معکوس وجود دارد اما جهان برای کودکی که جایی غیر از اروپا و آمریکا زندگی میکند خیلی متفاوت است. جنگ برای او صرفا خاطرهای دور در زندگی بزرگترها نیست. او جنگ را یا به صورت واقعی یا به شکل تهدیدی همیشگی در پسزمینهی زندگی تجربه میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر