۱۴۰۰ مرداد ۹, شنبه

دشمن مردم

سرمایه‌داری غربی جهان را سکسی می‌کند. همه‌ی مناسبات را سکسی می‌کند. زن را تمام‌قد سکسی می‌کند. سکس را به کانونی‌ترین نیاز آدمی تبدیل می‌کند. دور همه چیز زرورق سکس می‌پیچد‌. در فرهنگ سرمایه‌دارانه‌ی غربی، سکس با هر کس، دقیقا هر کس (و هر چیز) ترویج می‌شود. نخواستن را سردی جلوه می‌دهد. همیشه آماده به سکس نبودن را املی نشان می‌دهد. بچه‌ها را به کلمات سکسی تجهیز می‌کند. با موسیقی و بازی و انیمیشن به جان بچه‌ها می‌افتد تا از سن پایین جنبیدن‌هایشان شروع شود. تا سکس جلوی چشمان‌شان را بگیرد. سرمایه‌داری ذهن‌ها را آماده می‌کند تا همیشه همه چیز را سکسی ببینند. تا قدرت را در سکس جستجو کنند‌. عشق را شانه به شانه‌ی سکس بشناسند. بدن را ابزار نمایش سکس بدانند. تا بفروشد. بیشتر بفروشد. بعد کنار می‌نشیند و به جان هم افتادن آدم‌ها برای سکس را تماشا می‌کند تا برای فروش بیشتر ایده‌های تازه جمع کند. 

لعنت به خودتان و فرهنگ سرتاپا سکسی‌ چندش‌آورتان که بلای جان بشریت شده. بلای جان بشریت‌اید.

۵ نظر:

  1. علی:
    چرا اینها رو مینویسید؟ وافعا باور دارید به این جور حرف زدن و مطلق انگاری؟ قبلا شک و احتیاطتون بیشتر بود و متنهاتون لذتبخش تر.

    پاسخحذف
  2. آدم قبلی نیستم. جهان رو مثل قبل نمی‌فهمم. نیاز دارم به نوشتن.
    پیشنهادم به شما هم اینه که نخونید.

    پاسخحذف
  3. نیاز به نوشتن رو میفهمم.چیزی که من ازمتن و پاسخ شما برداشت میکنم خستگیه. شاید اشتباه کنم. امیدوارم مرتفع بشه.

    پاسخحذف
  4. سکس چندش آور نیست. ولی نگاه تقلیلی و تک بعدی سکسی واقعا آسیب زاست. ۱۰ سال است که در کانادا زندگی می کنم و دقیقا از زمانی که از ایران آمدم تازه متوجه شدم که چقدر همه چیز در ایران به یک نگاه تک بعدی سکسی محدود بود. در ایران که بودم اصلا این را نمی فهمیدم، فکر می کردم انسان اساسا این طوری است. ولی وقتی خارج شدم متوجه شدم که چقدر محور همه چیز سکس بود. ای کاش می توانستید حداقل برای مدت کوتاهی از ایران خارج شوید و آنچه که می گویم خودتان با گوشت و پوست لمس کنید. از صبح که برای بیرون آمدن از خانه باید حجاب بر سر می کردم به من یادآوری می شد که زن هستم و پس یک ابژه ی جنسی و باید بدنم پوشیده باشد. در تاکسی رفتار راننده و مسافران مرد سکسی بود، در خیابان متلک های جنسی می شنیدم، حتی از اساتید دانشگاه و همکاران مذکر در محل کار مدام و به طور روزانه نگاه ها و رفتارهای جنسی میدیدم آن هم درست در میانه ی حرفه ای ترین گفتگوهای کاری، اداری و درسی برای منی که چندان هم آرایش و پوشش عجیبی نداشتم. زن و مرد در مدرسه و انواع فضاهای اداری و فرهنگی از هم جدا میشدند و مدام یادآوری می شد که تلاقی این دو جنس با هم خطرناک و سکسی است. لباس پوشیدن آدم ها و آرایش ها آن هم در محیط هایی که قرار بود کاری و حرفه ای و علمی باشد به طرز عجیب و غریبی سکسی بود. فیلم ها، سریال ها، گفتگوهای ساده ی دوستانه، روابط آدم ها، همه چیز سکسی بود. ایران یکی از بالاترین نرخ های جهان را در سرچ موارد سکسی در گوگل دارد و همه ی این ها امروز به سادگی برای من قابل فهم است، چون رفتار سالم جنسی در ایران ممنوع است.
    وقتی در ایران بودم برای من همه اینها عادی بود، چون به آن از کودکی عادت کرده بودم. فقط وقتی توانستم این ها را به وضوح ببینم و درد آن را حس کنم که از ایران خارج شدم و تجربه کردم که در محیط کار باشم و گاهی حتی کلا جنسیت خودم را هم فراموش کنم چه برسد به اینکه مدام مجبور باشم خودم را ابژه جنسی و به شکل کالا ببینم. دیدم چقدر لباس ها ساده است، آرایش ها ساده است، چقدر سکس سر جای خودش در اتاق خواب است و فضاها امن و عاری از حمله های گاه و بیگاه و نابجای جنسی است و حقیقتا سکس رفت که در آخرین گنجه ی ذهنم از نظرم ناپیدا شود و ابعاد بی شمار دیگر زندگی جای آن را بگیرند.
    اجازه بدهید مایی که همه ی اینها را با تجربه ی زندگی روزمره در هر دو کشور حس کرده ایم به شما بگوییم. که تنها تصوریتان از «غرب» فقط از طریق مدیا و فیلم ها و رسانه ها نباشد. و سرمایه داری را با «فرهنگ» ملت ها یکی و همه را یکجا با هم بده نکنید. بگذارید ما هم منصفانه تجربه ی خودمان را با شما قسمت کنیم… شما هم کمی منصفانه به ما گوش کنید (بهار)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. من از جامعه‌ی ایران و جامعه‌ی کانادا حرف نزدم. از ایدئولوژی سرمایه‌داری حرف زدم که اتفاقا بزرگ‌ترین بازار فروش محصولاتش و بمباران رسانه‌‌ایش، کشورهای آسیایی از جمله ایرانه.
      با یادآوری این‌که شما اولین کسانی نیستید که پا به اون بهشت موعود گذاشتید و از شر فلاکت‌های این دیار رها شدید و همه‌ی اون‌هایی که رفتن هم مثل تو فکر نمی‌کنن. تفاوت من و تو تفاوت تجربه‌های زیسته‌ی داخل و خارج ایران نیست. دو جور جهان‌بینیه. وگرنه که من شک ندارم سرمایه‌داری استعمارگر همه‌ی بلاها رو سر کشورهای دیگه میاره نه مردم کشورهای تحت حمایت خودش.
      به نظرم بیا قبول کنیم، دست‌کم تا اطلاع ثانوی، جهان رو دو جور کاملا متفاوت می‌بینیم و هر کدوم هم برای جهان‌بینی‌مون شواهد قانع‌کننده‌ای داریم و قرار هم نیست دیگری رو تغییر بدیم. این حالت موعظه‌گرت که منو یاد کشیش‌های خیرخواه توی سریال‌های آمریکایی می‌ندازه واقعا ناخوشاینده. ترجیح می‌دم تصویرت تو ذهنم همون بهار قبل از رفتن باشه. بیا سر این موضوعات محل مناقشه با هم کاری نداشته باشیم.

      حذف