بعد از رفتن پدرم راحت در مراسم سوگواری دیگران شرکت میکنم، بدون عذاب وجدان و ببخشید عزیز شما رفت و من کسی را از دست ندادهام. دوست دارم ببازم. به سمت باختن حرکت میکنم و در آغوشاش میگیرم. میخواهم ثابت کنم که چیزی بیشتر از هیچکس ندارم. چیزی بیشتر از هیچکس نیستم. میخواهم همه پیشپیش ببینند دستان من به نشانهی تسلیم بالاست.
هزار بار این حس رو تجربه کردم! انگار که من صاحبعزای تمام غمهای دنیا باشم.
پاسخحذف