مدتی ست نسبت به نوعی برخورد با زندان و زندانی مساله پیدا کردهام. چند وقت پیش با دوستی در این مورد حرف میزدیم. میگفتیم انگار زندانرفتن از 88 به بعد شده نوعی اعتبار. آدمها دوست دارند از زندانرفتنهایشان تعریف کنند، در وبلاگهایشان بنویسند، مدام با این موضوع ور بروند و دیگران را هم درگیر خودشان کنند. وقتی برمیگردند، باید خیلی چیزها را در برخورد با آنها رعایت کنی. دارای حقوق و مزایای نانوشتهای میشوند که معلوم نیست از کجا بهدست آوردهاند. این مزایا به طول مدت حبس هم ربطی ندارد. یک روز را در بازداشت گذرانده باشند یا یک هفته یا چند ماه، فرقی نمیکند. اصلا از لحظهای که حکمشان را میگیرند شروع میشود. کسی حق ندارد آنها را در هیچ زمینهای نقد کند. اگر شروع به نقد زندانی کنی یا متهم میشوی به این که در شرایط حساس کنونی، که معلوم نیست چند هزار سال دیگر قرار است ادامه داشته باشد، موقعیت را درک نکردهای و حرفی را که الان وقتاش نبوده به زبان آوردهای و امکان سوءاستفاده را برای دشمنان فراهم کردهای، یا اینکه خودت هم عقدهی زندانرفتن داری و الان داری به وضعیت زندانی حسادت میکنی! یا اصلا آدم بیشعوری هستی و نمیفهمی روحیهی او از این به بعد حساس شده و دیگر تاب تحمل سخنان درشت را ندارد!
از این وضعیتهای همیشه حساس و این موقعیتهای همیشه آماده برای نقدناپذیری دلپیچه گرفتهام. زندانی ج. ا. بودهای که باش! به خاطر اعتراض یا سکوت سبز به زندان رفتهای رفته باش! تلاشات قابل احترام و تحسین. ولی زندانرفتن تو را رویینتن نمیکند. هالهی تقدس دور سرت نصب نمیکند و در صف پاکان قرارت نمیدهد.
این بازی دیگر خیلی تکراری و کسلکننده شده. لامصب هر موقعیتی که تجربه میکنیم بالقوه این خاصیت را دارد که ما و غیر ما تولید کند! همیشه هم (خیلی اتفاقی) ما جزو آن دستهی برحق ایم!
از این وضعیتهای همیشه حساس و این موقعیتهای همیشه آماده برای نقدناپذیری دلپیچه گرفتهام. زندانی ج. ا. بودهای که باش! به خاطر اعتراض یا سکوت سبز به زندان رفتهای رفته باش! تلاشات قابل احترام و تحسین. ولی زندانرفتن تو را رویینتن نمیکند. هالهی تقدس دور سرت نصب نمیکند و در صف پاکان قرارت نمیدهد.
این بازی دیگر خیلی تکراری و کسلکننده شده. لامصب هر موقعیتی که تجربه میکنیم بالقوه این خاصیت را دارد که ما و غیر ما تولید کند! همیشه هم (خیلی اتفاقی) ما جزو آن دستهی برحق ایم!
یعنی عاشق قسمت آخرش شدم!
پاسخحذف